محسن عباسی طی یادداشتی در روزنامه تعادل نوشت:
افزایش نرخ ارز و سکه و متعاقب آن تلاش انتشار اوراق ۳۰درصدی اقتصاد ایران را با ابهامات عجیب و غریبی مواجه ساخته است. از سوی دیگر بانک مرکزی هم اعلام کرده به زودی اوراق سپرده بسیار ویژه با نرخ سود ۷۰درصدی در اختیار مردم قرار میگیرد.
اما همه این گزارهها چه معنا و مفهومی دارد و آیا برای نخستینبار است که در اقتصاد ایران تجربه میشود؟ وضعیت اقتصاد ایران اینگونه شده است که ابتدا برای کنترل تورم، شروع به سرکوب قیمتی صنایع میکنند، قیمتها دستوری میشود و نرخ بهره و تورم به زور پایین میآید و رکود حاصل میشود. نرخ بهره که پایین میآید، یکسری افراد رانتی، وام با بهره ارزان میگیرند و شروع میکنند به خرید ملک و دلار و سکه (و بعضی وقتها سهام) یا پول را به خارج از کشور برده و در نتیجه برای جبران پول از دست رفته و کمبودها، پول چاپ میشود و دوباره خلق پول باعث تورم شده و دولت مجبور به افزایش نرخ بهره میشود تا جلوی سرایت نقدینگی به بازارهای دیگر را بگیرد! اما این کار دوباره باعث بالا رفتن هزینه پول خواهد شد و بعد از چند ماه به علت افزایش هزینه پول، رکود اقتصادی گستردهتر میشود و چون جایی برای سفتهبازی وجود ندارد نقدینگی دوباره در بانکها نفسگیری میکند و فربهتر میشود و آماده یک شوک تورمی دیگر در آینده! سالهاست این فرمول در کشور در حال پیادهسازی است و نتیجه آن مستقیما معیشت مردم را نشانه گرفته است.
تورم، افزایش نرخ بهره و رکود تورمی، کاهش نرخ بهره جهت کنترل تورم و ایجاد رکود مطلق، خروج پول از حسابهای بانکی و اوراق با درآمد ثابت، شوک تورمی، افزایش نرخ بهره جهت بازگرداندن پول به بانکها و اوراق با درآمد ثابت و دوباره رکود تورمی و خلق پول برای راند بعدی تورم و… از آنجا که هیچ سرمایهگذاری واقعی در این مملکت انجام نمیشود، پولی وارد سیستم تولید نمیشود که منجر به افزایش تولید ناخالص داخلی شود. بنابراین سرمایهگذاری بلندمدت در بورس یا سپردهگذاری بلندمدت در بانک بیمعنی میشود چون چشمانداز آینده مبهم است در نتیجه همه پولها اصطلاحا پول داغ هستند و با جرقهای وارد یک بازار میشوند و ظرف مدت کوتاهی حباب تشکیل میشود! سرمایهگذاران تمام سرمایه خود را در دست گرفته و بازار به بازار در حال جابهجا شدن هستند و هیچ پولی در اقتصاد رسوب نمیکند.
وقتی افق سرمایهگذاری بلندمدت به دلیل تغییر مکرر قوانین و نبود امنیت سرمایهگذاری مشخص نباشد مردم هم پول را وارد تولید نمیکنند چون میدانند اختیار سرمایه خود را نخواهند داشت. در عوض، سرمایهگذاریهایی که سپر تورمی و نقد شونده هستند مثل طلا و ارز در اولویت قرار میگیرند. در دوران رکود هم بیدردسر ۳۰ درصد سود سالانه معاف از مالیات دریافت میکنند که به جرات میتوانم بگویم هیچ شرکت بورسی حاشیه سود بعد از مالیاتش ۳۰ درصد نیست تازه آن سود را هم بعد از یکی- دو سال دوندگی به سهامدار پرداخت میکنند! قصه نرخ بهره و ارز و طلا و بورس و اقتصاد کشور سالهاست روی همین دور باطل حرکت میکند و تا شرایط سرمایهگذاری امن هم برای خارجیها و هم داخلیها نباشد وضعیت همین است و برای دلار و طلا در بلندمدت نمیتوانید هیچ سقفی قائل بشوید. در این میان بانک مرکزی اعلام کرده است به زودی اوراق سپرده خیلی خاص با نرخ ۷۰ درصد، منتشر خواهد شد. اگر دلار را هم یک کالا فرض کنیم که عرضه و تقاضایی دارد، باید همپای تورم رشد کند.
سرکوبی که در طول یکسال گذشته علیرغم سود بانکی ۲۵ درصدی روی دلار صورت گرفت توسط تورم ۲۵ درصدی در حال جبران است. اگر وضعیت سیاسی به همین شکل باقی بماند و اوراق ۳۰ درصدی بدون ریسک در دسترس باشد کف تورم ۳۰ درصدی را برای سال ۱۴۰۳ خواهیم داشت. این یعنی در پایان سال ۱۴۰۳ حداقل قیمت دلار ۳۰ درصد بالاتر از قیمت فعلی خواهد بود، چیزی بین ۷۵ الی ۷۷ هزار تومان! هرگونه تنش سیاسی میتواند دلار را به بالاتر از این اعداد پرتاب کند و گشایشهای سیاسی میتواند سرعت رشد دلار را کاهش دهد! باید دید اقتصاد ایران در برابر التهابات تازه یا گشایشهای تازه قرار میگیرد؟