به گزارش اقتصادران، هابیل خاوری نوشت:
اولین روز کاری هفته را در حالی آغاز کردیم که انتظار خاصی از بازار در حالت عادی نمیتوان نداشت و بازار با دست پیش فروشندگان همچنان در حال فرو رفتن در مشکلات بزرگتر است! سه عامل میتواند طرف عرضه را در بازار این روزها تشدید کند:
اولین عامل، تنشهای منطقهای این چند وقت است که همیشه بورسیها کاسه داغتر از آش بودهاند. برای هر رویدادی منفیهای سنگینی را رقم زدهاند! مشخصا ایران هنوز پاسخی به ترور هنیه نداده و تا تعیین تکلیف نهایی این موضوع و پس از آن انتظار پاسخ از اسراییل، سایه این موضوع بر سر بازار سرمایه خواهد بود و در همین شرایط پرابهام نیز بورسیها چوب حراج بر داراییهای خود میزنند. عامل دوم ریزش شدید قیمتها در بازارهای جهانی است، هر چند نباید قیمتهای جهانی را به تابلوی لحظهای معاملات TSE مرتبط کرد، اما بالا گرفتن تنشها در خاورمیانه و احتمال گسترش جنگ از یک سو و همچنین گزارش ضعیف مشاغل در امریکا عامل این ریزش است که به نظر عامل دوم تاثیر بیشتری در قیمتهای جهانی داشته است.
اما تتر در ساعات گذشته رشد قیمتی شدیدی را تجربه کرده است و اکنون در محدوده ۰۰۰/۶۳۴ ریال در حال معامله است و احتمال درگیری در بالاترین سطح خود قرار دارد از منظر معاملهگران تتر! اما روی دیگر این سکه تبدیل داراییهای ارز دیجیتال به واسطه ریزش به تتر است که همین امر باعث افزایش تقاضا در تتر شده و باعث رشد قیمت آن!! از این دید هم باید دید!
صحبت از خرید یا فروش سهام در این روزها کمی سخت است و معاملهگران در چنین شرایطی معمولا به استرتژیهای خود پایبند نیستند. در این روزهاست که حد ضرر روانی برخی معاملهگران فعال میشود و به دور از تحلیل و با فروش سهام خود، به دنبال آرامش هر چند کوتاهمدتی هستند .
ارزش کل معاملات امروز بازار ۱۱,۰۰۰ میلیارد تومان بوده که از این مبلغ ۴,۳۸۱ میلیارد تومان آن مربوط به معاملات خرد سهام و حق تقدم بوده است.به جرات میگویم که منفی شدن یا پایین آمدن بازار هیچ عامل بنیادی به بازار اضافه نمیکند که عدهای میگویند بازار ارزندهتر میشود! به نظر بنده فقط بر مشکلات بازار اضافه میشود! و بحرانهای جدی برای بازار ایجاد میشود!
حداقل تاثیر این روزها و این شرایط وخیم این است که ارزش تضمین سبدهای دارای اعتبار کاهش پیدا میکند و کارگزاریها شروع به منفی کردن پرتفوی سهامدار و از طرفی اجبار به فروش سهام! سهامدار از یک طرف ارزش سبدش روزانه کم میشود و از طرفی بهره سنگین اعتبار میدهد و از یک طرف هم باید سهمهایش را با ضرر نقد کند و پول کارگزاری را پس بدهد؟
ابتدای سال ۱۳۹۰ و زمانی که شاخص حدود ۲۰ هزار واحد بود، بازار سرمایه ۱۲۰ میلیارد دلار ارزش داشت. از آن روز تاکنون حداقل ۳۰ میلیارد دلار شرکت و هلدینگ جدید اضافه شده است که با کسر آن به عدد ۹۰ میلیارد دلار خواهیم رسید . واقعیت این است که ارزش بازار سرمایه ما برگشته است به دهه ۸۰ شمسی.واقعیت بازار ما این است که کل شرکتهای معدنی، بانکی، فلزی، خودرویی، پتروشیمی، پالایشی و… ما به اندازه تنها یک شرکت کشوری در همسایگی خودمان ارزش دارد .
واقعیت بازار سرمایه ما این است و نه آن چیزی که شاخص کل نمایش میدهد .
و سوالی که همه این روزها مطرح میکنند، این است که در این شرایط سیاسی و وضعیت بازار چه رویکردی داشته باشیم و چه کار کنیم؟ اولین چیزی که باید برای جواب به این سوال بدانیم، این است که وضعیت بازار از نظر ارزندگی چگونه است؟
وقتی که به شاخصهای سهام نگاه میکنیم همه شاخصها در کف ۵ ساله یا ۱۰ ساله خود هستند. البته از دید تکنیکالی این شاخصها! نسبت P/D بازار سهام روی عدد ۱۰ قرار دارد که در کف ۱۰ ساله است. نسبتهای P/S و P/E بازار هم در محدوده حمایتی قوی قرار دارد. پس خیلیها انتظار افت از لحاظ بنیادی را ندارند! ولی رشد بازار چطور؟ برای رشد باید ابتدا به این نکته توجه کنیم که با توجه به اینکه طرح توسعههای زیاد و قابل توجهی در شرکتها اجرا نمیشود بنابراین رشد بازار ما با تورم و افزایش قیمت کالاها و همچنین رشد قیمت ارز اتفاق میافتد!!! پس ماهیتا بازار سرمایه ما دارد چهره واقعی خودش را نشان میدهد، ولی عدهای نمیخواهند باور کنند!
در حال حاضر با توجه به سیاستهای بانک مرکزی در کنترل ترازنامه بانکها و همچنین افزایش نرخ بهره؛ تورم به محدوده ۳۰ درصد رسیده است.ولی مهمتر از عدد تورم؛ نرخ بهره حقیقی است! در حال حاضر نرخ اخزا در حدود ۳۰ درصد و نرخ موثر وام بانکی نیز در همین محدوده است. بنابراین نرخ بهره حقیقی که اختلاف تورم با نرخ بهره اسمی است به صفر رسیده که جذابیت بازارهای مالی را برای سرمایهگذاران کاهش داده است!!! تا زمانی که روال به این شکل باشد خیالتان راحت داستان بورس تلخ و غمانگیز خواهد بود!
ولی بازار ما چند پتانسیل نهفته به نام رشد نرخ ارز نیما و همچنین اصلاح وضعیت مطالبات شرکتها از سازمان حمایت و همچنین اصلاح نرخ گاز برای پتروشیمیها وجود دارد.به نظرم فاصله نرخ ارز نیما با دلار آزاد به ۲۰ درصد کاهش یابد. لذا با این احتساب ارزش بازاری نمادهای صادراتی مثل زاگرس؛ شپدیس؛ نوری و … بیست درصد رشد دلاری خواهند داشت.
ولی محصولات شرکتهای داخلی فروش ما معمولا با نرخ دلار آزاد یا نرخی بین دلار آزاد و نیما معامله میشود. لذا افزایش نرخ نیما برای همه شرکتها تاثیر قابل توجه نخواهد داشت.
در اورهسازان نیز ۳۰ درصد تولید شرکتها به سازمان حمایت اختصاص داده میشود که با نرخ پایین توسط این سازمان خریداری و پول آن با تاخیر زیاد پرداخت میشود. صحبتهایی در زمینه اصلاح این روند وجود دارد ولی فعلا با توجه به مشکلات نقدینگی دولت نمیتوان انتظار خاصی در این زمینه داشت. حتی در دولت جدید، این را هم بگویم که دستور معاون اول چه شد! معاون اولهای هر دولت دستورهایی میدهند ولی فایدهای ندارد!
البته در این میان یکسری هزینههای جانبی سرمایهگذاری به شرکتها تحمیل شده است. سرمایهگذاری در زمینه احداث نیروگاههای برق و سرمایهگذاری در صنعت گاز از مهمترین آنهاست. این سرمایهگذاریها تا ۲ سال آینده سود شرکتها را کاهش خواهد داد ولی پس از آن به پشتوانه اقتصادی این شرکتها تبدیل میشود و دیگر مشکلات برق و … را تجربه نخواهند کرد! و در نهایت یک پیشنهاد برای برونرفت از بحران فعلی!
اگه پولی برای حمایت از بازار سهام وجود ندارد، به جای محدود کردن دامنه نوسان که کلیشهای و نخنما شده است، حجم مبنای سهمها را چندین برابر کنید، برای تمام بازار حتی آنهایی که حجم مبنای یک دارند.به قدری حجم مبنا زیاد شود که هم کارایی محدود شدن دامنه نوسان را داشته باشد و هم نقدشوندگی بازار را تحت تاثیر قرار ندهد، اینگونه دوستانی که توهم جنگ دارند، میفروشند و بقیه سهامداران متضرر نمیشوند!